مقاله کلیات تعلیم و تربیت در روانشناسی یادگیری(بخش دوم)
انتشار در موسسه فرهنگی تبیان
تدوین و نوشتار:میلاد رضایی مقدم - مشاور تحصیلی
تاریخ انتشار:95/8/19
با توجه به مطالبی که در اولین بخش از این مقاله ذکر شد ، نکاتی را جهت یادآوری آنچه به آن پرداخته شد،مرور می کنیم.
آموختیم که یادگیری با تغییر همراه است.و آموخته های جدید در روند یادگیری شخص موثر می باشند.در بخش اول از این مقاله با تکنیک " PQRST" که مخفف آن در زبان لاتین، " Preview " مرور اجمالی، " Question " سوال، " Read " خواندن، "Self-recitation" تلقین و تکرار " می باشد، آشنا شدیم.
حال به موضوعات تخصصی در امر تعلیم و تربیت و اهمیت آموزش صحیح در رشد و پرورش فرد و نیز نقش علم روانشناسی در تعلیم و تربیت می پردازیم.
روانشناسی را به عنوان علم ِ مرتبط با عقلانیت، شخصیت
و خُلق و خوی موجودات زنده میشناسند، که با تغییرات اساسی ِ خُلقی، عقلی و
شخصیتی فرد نیز کاملاً مرتبط است.
مسائل مربوط به این مورد را در مجموع میتوان در چهار موضوع خلاصه کرد:
اهداف، مطالب، ابزار و روشها.
روانشناسی
در درک کاملتر تعلیم و تربیت با تعریف آنها نقش خود را ایفا میکند و آنها
را با تعیین حدودشان مشخصتر میسازد، به ما آنچه را که باید انجام دهیم
یا ندهیم خاطرنشان کرده و افقهای تازهای را نیز پیشرویمان میگشاید.
در ضمن این علم قادر است ایدههایی در ارتباط با اهداف تربیتی را به گونهای روشنتر به ما ارائه دهد.
هنگامی
که به نظر فرد یا افرادی هدف از تعلیم و تربیت مسائلی گوناگون مانند فرهنگ
یا دیسیپلین، لیاقت، احساس سعادت یا سودمندی، دانش و مهارت، یا تکمیل
تمامی تواناییها، و سپس اظهارات، یا احتمالاً اندیشههای افراد باشد، همه
نیاز مند تعریف و توجیه خواهند بود، زیرا انسانها کاملاً متفاوتند، حتی در
میان روشنفکران این تفاوت کاملاً آشکار است.
آنها مثلاً در مورد فرهنگ یا آنچه میتواند مفید و راهگشا برای بشر باشد نظرات گوناگون ارائه میدهند.
در
اینجا این علم ما را در مم کردنِ خویش به ارائه اطلاعات و عقایدمان که
مرتبط با اهداف تربیتی است در دورانی از تحولات اساسی که تربیت در ایجادِ
آن کاملاً میتوانسته اثرگذار باشد، یاری میدهد.
روانشناسی به مقدار ِ وجود احتمال برای وصول به هدف میتواند تأثیرگذار باشد.
برای
مثال، برخی از نویسندگان در ارتباط با موضوع تعلیم و تربیت اظهارنظر کرده
و یا تلویحاً اشاره میکنند که دانش، مهارت، و عادات خُلقی که کودکانِ
امروز فراگرفتهاند، خدمتی هستند نه تنها به نسل فعلی و نیز نسلهای بعد،
بلکه در ارتباط با مسئله توارث به نسلهای بعد از آن، که به خاطر ظرفیت
افزوده دانش و مهارت و اخلاقیات، این روند ادامه مییابد.
اما اگر تغییرات داده شده از یک نسل به نسل بعدی
منتقل نگردد گسترش آن به دلیل آنکه هدف، پوچ و بیهوده بوده، طبیعتاً عملی
دور از عقل خواهد بود.
روانشناسی، هدف از تعلیم و تربیت را گسترش و پالایش میدهد.
از
آنجایی که برخی، روانشناسی را نادیده میانگارند، بیارزش به نظر رسیدن
بعضی تصاویر (چهرهها) از انسانِ طبیعی میتواند وجود داشته باشد.
باید
گفت در طول صدها سال از تاریخ، برخی از اقوام و نژادها حتی در میان
متفکرین و روشنفکران، آن را در سطحی پائینتر از اهمیتِ تربیت قرار داده و
در عوض، سلامت فیزیکی انسان را یک هدف پراهمیت در نظر گرفتهاند که البته،
در درجه اول اهمیت نیز قرار دارد، اما باید به این نکته مهم توجه داشت که
موضوع سلامت فیزیکی با تمامی اهمیتش، و نیز رفاه فیزیکی انسان، سد و حصاری
در مقابل رشد روحی بشر ایجاد نکند و تمامی توجه، تنها معطوف به آن نگردد.
هدف تربیت، آموزش آن، در مکان مناسب آن است.
در مورد تهدید آن، که در قالب یک عامل خشن و بیعقل
میتواند متجلی شود، قسمتی به دلیل آن است که روانشناسی در جهان به گونهای
نشان داده شده که ذهن خدمتگذار بوده و در حد فرمانروای بدن انسان همکاری
نشان میدهد، که پیشرفت ذهنی و اخلاقی ما در ارتباطی نزدیک با سلامت و
همکاری فیزیکی ما قرار دارد، بویژه در سیستم عصبی مرکزی.
امروزه
میتوان سلامتِ کامل ِ بدن را به عنوانِ یکی از اهداف تربیت در نظر گرفت،
باید گفت برای فهم آنچه در تربیت اثرگذار است، روانشناسی یاریدهندهای
اصلی و اساسی است.
روانشناسی به
کالبدشناسی، فیزیولوژی، جامعهشناسی، انسانشناسی و دیگر علومی که در
تغییرات جسمانی و یا ماهیت ذهنی میتوانند اثرگذار باشند تقسیم میگردد.
باید دانست هنر تعلیم و تربیت به فیزیولوژی و روانشناسی هر دو وابسته است.
علم کامل روانشناسی حقایقی را از عقلانیت و شخصیت و
خلق و خوی افراد بیان میکند، این علم بیانگر علت هر تغییر در ماهیت وجودی
بشر و نتیجهای که هر جبر یا اام تربیتی، هر کُنش از سوی هر فرد که باعث
تغییراتی در فرد دیگر خواهد شد، و یا عاملی برای خود شخص خواهد بود.
این
علم به ما یاری میدهد که با هدف خیر و رفاه در جهان، از افراد استفاده
لازم را بهعمل آوریم. چنان علمی را مالک شویم که بتوانیم صاحب روح و روانِ
خود گردیم. پیشرفت به سوی چنین علمی، در حال انجام یافتن است.
باید یادآور شد که علم روانشناسی برای یافتن ابزاری نیز که در ساختار تعلیم و تربیت تأثیرگذارند یاریدهنده است.
در
وهله نخست با عقلانیت و شخصیت والدین فرد و نیز معلمین و دوستان که از
مهمترین عوامل تعلیم و تربیت هستند، و در وهله دوم به این دلیل که
تأثیرگذاریِ ابزار دیگر نمیتواند حائز اهمیت باشد.
برای مثال، کتاب و وسائلی اینچنین که در یادگیریِ شخص تأثیر چندانی ندارند به جز اینکه خود فرد مایل به عمل به آنها باشد، تحولات غریزی و نیز ظرفیتهای عادتی و توانی افراد و گسترش آنها، موضوع مورد نظر پژوهشگران در روانشناسی دینامیکی است که جایگزین مسائل شفاهی مبهم و مبتذلی در رابطه با روانشناسی مورد نظر و خواست مردم خواهد شد که ترقی و پیشرفت را برای افراد دارای شعور و فرهنگ در سطح پائین، دور از دسترس قرار داده است.
در انتها باید خاطرنشان کرد که روانشناسی ویژهای که در ارتباط با عادتهاست، در بزرگسالان و نیز کودکان در امر تعلیم و تربیت بسیار حائز اهمیت بوده و نیز اینکه روانشناسی کاذب مطمئناً میتواند بسیار زیانآور باشد.
دکتر شریعتمداری در کتابی با عنوان اصول تعلیم و تربیت به بررسی اصول تعلیم و تربیت از نظر دانشمندانی همچون دکتر هوشیار، دکتر اسمیت و جان دیوئی پرداخته است، وی روایت و دیدگاه خود را نیز در فصل جداگانه ای با عنوان اصول از نظر نگارنده آورده است.وی در این فصل مدرسه و به صورت خاص تر کلاس را یک موسسه اجتماعی میداند که در آن روابط رسمی و غیررسمی وجود دارد؛ میداند همچنین او بیان میکند که در جامعه جریانهای مختلفی همانند همکاری، سازگاری اجتماعی، مخالفت و توافق وجود دارد و به بررسی تاثیرات هر یک از این جریان ها بر فرد و جامعه پرداخته است.افزون بر این، او به اصول تعلیم و تربیت با توجه به فلسفه اجتماعی هم توجه کرده و دموکراسی را عاقلانه ترین و انسانی ترین راه زندگی دانسته که فقط با تربیت صحیح میتوان به آن دست یافت.
مدرسه از مهم ترین نهادهاى اجتماعى، تربیتى و آموزشى و اصلى ترین رکن تعلیم و تربیت است که به منظور تربیت صحیح دانش آموزان در ابعاد دینى، اخلاقى، علمى، آموزشى، اجتماعى و کشف استعدادها و هدایت رشد متوازن روحى و معنوى و جسمانى آنان براساس اهداف مصوب دوره هاى تحصیلى و برابر ضوابط و دستورالعمل هاى وزارت آموزش و پرورش تأسیس و اداره مى شود. انتقال ارزش هاى اساسى جامعه در کانون اصلى توجه نظام آموزشى قرار دارد، به گونه اى که مدرسه دانش آموزان را متعهد مى سازد ارزش هاى جامعه را درونى سازند.
در مدارس، آموزش ارزش ها در لابه لاى دروس گوناگون صورت مى گیرد و کارایى تعلیم ارزش ها در هر درس، به میزان درک معلم از اهداف موردنظر در آن درس بستگى دارد. معلم با شناخت امکانات، به تجهیز محیط آموزشى مى پردازد و با شناخت علایق و توانایى شاگردان، آنان را در جهت صحیح یادگیرى هدایت مى کند؛ چراکه موفقیت در مدارس مستم آن است که معلمان عقاید دیگران را بپذیرند. نظام آموزش و پرورش از طریق روش هایى که در امر تدریس به کار مى گیرد ارزش ها و برداشت هاى خاصى را در ذهن دانش آموزان جاى مى دهد و در روند تبیین ارزش ها، همسالان از طریق کنش متقابل، نقش مهمى ایفا مى کنند، به گونه اى که نظام هاى آموزشى در دنیا تلاش مى کنند از توانایى هاى منابع انسانى خود سود ببرد.
اگر نظام هاى آموزشى به سوى مدیریت مدرسه محور» کشیده شده اند خواهان گذر از مدیریت فرادست ـ فرودست» و حرمت گذاشتن به توانمندى منابع انسانى هستند. محتواى درسى هم مسیر رسیدن به هدف هاى اجرایى را براى شاگردان میسر مى سازد. مطالب محتواى آموزشى باید در یک خط مشخص و با توجه به ساخت ویژه هر رشته و یادگیرى قبلى شاگردان تنظیم شود. محتواى آموزشى باید مرتبط با زندگى روزمره و محیط اجتماعى باشد. همه این امور در یک فضاى مناسب درسى امکان پذیر است و سرانجام، معلم از طریق ارزشیابى، به وجود قوت و ضعف تدریس خود و کفایت ابزارهایى که در تدریس به کار برده است، پى مى برد.
تربیت و پرورش فرزندان از بدو تولد آغاز می شود وتا شش سالگی دوره حساس و سرنوشت سازی برای شکل گیری شخصیت است. همچنین سالهای شش تا چهارده سالگی نیز در رشد شخصیت افراد مؤثر است .از نظر علم روانشناسی یک سوم رفتارهای شخصیتی هر فرد از طریق ژنتیکی به ارث می رسد و دو سوم آن تحت تأثیر تعلیم وتربیت و محیط واجتماع شکل می گیرد در اینجا ست که وظیفه سنگین پدران ومادران در تربیت فرزندان آشکار می شود زیرا پروش صحیح ومحبت وتوجه کافی دراین دوران موجب میشود که کودکان امروز در آینده افرادی با اعتماد به نفس باشند و در اجتماع احساس امنیت وآزادی کنند .این دسته از کودکان در بزرگسالی با افراد جامعه ارتباط صحیح ومنطقی برقرار میکنند و ضمن احساس تعاون وهمکاری در اجتماع می توانند استعدادهای خود راشکوفا کنند وخلاقیت ونو آوری داشته باشند این افراد قادر خواهند بود درک درستی از واقعیت های پیرامون و اجتماعی که در آن زندگی می کنند داشته باشند .مثلأ نقاط ضعف اخلاقی خود ودیگران رابه عنوان یک حقیقت می پذیرند و می کوشند ضعف ها و عقب ماندگی های زندگی خود را بر طرف کنند و در مواجهه با حوادث ومشکلات با شکیبایی برخورد کنند وتوانایی آن را دارند آنچه را که مانع پیشرفت آنهاست از پیش پای خود بردارند.
از طرف دیگر فرزندانی که در دوران کودکی از کانون پر مهر ومحبت خانواده و به ویژه از آغوش گرم مادر بی نصیب بوده ا ند و به دلایل مختلف از محیط خانواده طرد شده اند مجبورند در طول زندگی خود با مشکلات فراوانی دست به گریبان باشند و در تمام عمر از احساس کمبود محبت رنج خواهند برد وعزت نفس خود را از دست می دهند و در برابر سختی ها وحوادث ناگوار نا شکیباتر هستند و احساس خشم و غضب د ر برخورد با نا ملایمات از ویژگیهای اخلاقی این گروه است این افراد به دلیل یأس وناامیدی داِیمی به راحتی شکست را می پذیرند ودر نهایت دچار افسردگی های روحی وروانی می شوند و نمی توانند از توانایی های خود در پیشبرد اهداف و پیشرفت های زندگی بهره مند شوند و خلاقیت ها واستعدادهای نهفته خود را آشکار سازند .
توجه به پرورش وتعلیم وتربیت دختران نسبت به پسران اهمیت بیشتری دارد زیرا آنان مادران آینده هستند و بخش اصلی مسِئو لیت خانه و سرپرستی فرزندان به عهده آنان است مادرانی می توانند فزندان شایسته به اجتماع تحویل دهند که خود شایستگی لازم برای وظیفه سنگین مادر بودن را دارا باشد و همانطور که پیش از این آمد خانواده مهم ترین واصلی ترین رکن جامعه است که زیر بنای شخصیت افراد اجتماع را میسازد.هر گاه دختران در محیط خانواده پاکی وشرافت را بیاموزند و محبت کافی والدین خود برخوردارباشند
روانشناسان معتقدند اگر بین جوانان با والدین خود رابطه دوستی وصمیمیت برقرار باشد و والدین سعی کنند موقعیت خاص جوانانشان را درک کنند وتا جاییکه امکان دارد دیدگاههای مشترکی داشته باشند بسیاری از مشکلات و دردسر های خانواده ها حل میشود در نتیجه از بی نظمی ها ونا هنجاریهای جامعه کاسته می شود اما اگر خانواده ها نسبت به مسائل جوانان نا آگاه وبی توجه باشند این امر ممکن است برای آنان عوارض سوئی به دنبال داشته باشد وجوان برای رهایی از وضع موجود تصمیمات نا بجایی بگیرد که پیامدهای نا گواروخطرناکی را ایجاد کند. لذا می بایست فضای مدارس بر محوریت رشد بالینی دانش آموزان و شکوفایی استعداد های آنان پیش روی نماید.
در پایان این مقاله را تقدیم می کنم به استاد محترم و فرهیخته جناب آقای سیدهادی سرکشیک زاده ،
معلم دلسوز و مهربان دانش آموزان ایران عزیز
تدوین و نوشتار:میلاد رضایی مقدم - مشاور تحصیلی
شیمی یادهم-کنکور تضمینی1400،برنامه ریزی تضمینی کنکور1400،باراد تضمینی کنکور،مشاوره تضمینی کنکور
قبولی تضمینی کنکور با روش مهندسی معکوس،کنکور تضمینی باراد،برنامه ریزی تضمینی کنکور97
مشاوره و برنامه ریزی ویژه کنکور97-قبولی تضمینی در کنکور 97 (پزشکی کنکور97)
تربیت ,تعلیم ,روانشناسی , ,نیز ,مى ,و تربیت ,تعلیم و ,که در ,و در ,و نیز ,مقدم مشاور تحصیلی ,نوشتار میلاد رضایی ,مقاله کلیات تعلیم
درباره این سایت